
اونوقت من خواب دیدم با دوست دخترم
رفتیم پاساژ هی اون میخره هی من کارت
میکشم . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
یهو از خواب پریدم 20 بار موجودی گرفتم . . .
آخرش بانک گفت : به خدا خواب دیدی، بگیر
بکپ:|
***
یك زوج در اوایل 60 سالگی، در یك رستوران كوچیك رمانتیك سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان یك پری كوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادار موندین، هر كدومتون می تونین یك آرزو بكنین.
خانم گفت: اووووووووووووووووه! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر كنم.
پری چوب جادووییش رو تكون داد و اجی مجی لا ترجی دو تا بلیط درجه یک در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فكر كرد و گفت: خب، این خیلی رمانتیكه ولی چنین موقعیتی فقط یك بار در زندگی آدم اتفاق می افته، بنابراین، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه كه همسری 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.
خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه !!!
پری چوب جادوییش و چرخوند و... اجی مجی لا ترجی و آقا 92 ساله شد!
پیام اخلاقی این داستان
مردها شاید موجودات ناسپاسی باشن،
ولی پریها...
مونثند
:D:|
نظرات شما عزیزان:
نظرات